|
|
http://popupi.net/user/signup/ref:35
نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392
بازدید : 589
نویسنده : علی جبلی
|
|
دختر با نا امیدی و عصبانیت به پسر که روبرویش ایستاده بود نگاه می کرد کاملا از او نا امید شده بود از کسی که انقدر دوستش داشت و فکر می کرد که او هم دوستش دارد ولی دقیقا موقعی که دختر به او نیاز داشت دختر را تنها گذاشت
ادامه داستان در ادامه مطلب
نظر فراموش نشه
:: موضوعات مرتبط:
داستان های عاشقانه ,
,
نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392
بازدید : 729
نویسنده : علی جبلی
|
|
ق در یکی از دوستان صمیمی ام در تعطیلات پیش من آمد و چند روزی را در خانه ام مهمان بود. همزمان شوهرم به ماموریت رفت و متاسفانه پسر پنج ساله ام هم به شدت سرما خورده بود.این روزها، از صبح تا شب مشغول کار و مواظب بچه ام بودم و فوق العاده گرفتار شدم
ادامه داستان در ادامه مطلب
نظر فراموش نشه
:: موضوعات مرتبط:
داستان های عاشقانه ,
,
نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392
بازدید : 835
نویسنده : علی جبلی
|
|
دختري بود نابينا
که از خودش تنفر داشت
که از تمام دنيا تنفر داشت
و فقط يکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنين گفته بود
« اگر روزي قادر به ديدن باشم
حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم
عروس **** گاه تو خواهم شد »
:: موضوعات مرتبط:
داستان های عاشقانه ,
,
:: برچسبها:
داستان عاشقانه ,
رنگ عشق ,
عاشقانه ,
عشق ,
نوشته شده در جمعه 25 مرداد 1392
بازدید : 774
نویسنده : علی جبلی
|
|
نوشته شده در جمعه 25 مرداد 1392
بازدید : 672
نویسنده : علی جبلی
|
|
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
|
|
|