پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
تبلیغات
.
http://popupi.net/user/signup/ref:35



نوشته شده در چهار شنبه 30 مرداد 1392
بازدید : 953
نویسنده : علی جبلی

در حالِ عشق بازی بودیم که موبایلم زنگ خورد، سرم را از لای پاها درآوردم، دستم دراز شد و گوشی را که صدای زنگ دومش هم داشت در می آمد، از کنار تخت برداشتم، نگاه کردم، بر صفحه اسم حمید افتاده بود که بعید بود از روی ملال و بی حوصلگی زنگ زده باشد، مدت زیادی نبود که هم را می شناختیم. درست ده ماه پیش، توسط همسرش ماریا که همکار من است به میهمانی سالگرد ازدواج شان دعوت شده بودم و هم دیگر را ملاقات کرده بودیم. برخلاف ماریا که مطلقن اهل کتاب نبود و نیست حمید هر شبه روی سطرهای رُمانی که تازه هم منتشر شده باشد می خوابد و همین باعث شد که در همان اولین برخورد، رابطه عمیقی بین ما شکل بگیرد، طوری که طی ده ماهِ اخیر هیچ جمعه ای را بدون شب نشینی در خانه همدیگر سرنکردیم.

شما هم می توانید نویسنده این وبلاگ باشید تا مطالب شما با اسم خودتان در وبلاگ ثبت گردد.

در قسمت عضویت در خبرنامه (گوشه سمت راست پایین وبلاگ نام نویسی کنید و رمز خود را برای ورود به بخش مدیریت دریافت فرمایید)

 ادامه داستان در ادامه مطلب

 


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب عاشقانه , داستان های عاشقانه , ,



داستان عاشقانه و غم انگیز قرار!
نوشته شده در چهار شنبه 30 مرداد 1392
بازدید : 573
نویسنده : علی جبلی

 

داستان عاشقانه و غم انگیز قرار!

داستان عاشقانه و غم انگیز  قرار!
صدا پاشنه‌ی چکمه‌هاش را می‌شنیدم. می‌دوید صِدام می‌کرد. آن‌طرفِ خیابان، ایستادم جلو ماشین...

 

نشسته بودم رو نیم‌کتِ پارک، کلاغ‌ها را می‌شمردم تا بیاید. سنگ می‌انداختم بهشان. می‌پریدند، دورتر می‌نشستند. کمی بعد دوباره برمی‌گشتند، جلوم رژه می‌رفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی‌ شدم. شاخه‌گلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت می‌پژمرد.

 ادامه داستان در ادامه مطلب


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب عاشقانه , داستان های عاشقانه , ,



عشق دروغین
نوشته شده در چهار شنبه 30 مرداد 1392
بازدید : 763
نویسنده : علی جبلی

دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم....

 کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من

 زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک

برگشت و دید کسی‌ نیست. کوروش گفت:اگر عاشق

 بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب عاشقانه , داستان های عاشقانه , ,



اس های عاشقانه
نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392
بازدید : 524
نویسنده : علی جبلی

اس ام اس های عاشقانه

در ادامه مطالب


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب عاشقانه , ,



صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 10 صفحه بعد